شاید وقتی دیگر

روزانه های خانواده ی ما

شاید وقتی دیگر

روزانه های خانواده ی ما

22

به یاد او....


یه مدت که دور میشی از نت دیگه سخته نوشتن.

راستش این مدت که نبودم چند تا دلیل داشت. یکیش اومدن همسری از آ.م.ر.ی.ک.ا بود. بعدشم من یه هفته رفتم ایران. بلاخره تونستم یه جوری جور کنم که عروسی خواهری رو برم. خیلی عالی بود خدا رو شکر.همه چیز. هم جشنشون هم آقای دامادمون.

الان یک هفته است که برگشتم. همه چیز خوبه خدا رو شکر.

دیگه چی بگم؟؟؟

راستی آزمایش هام هم تموم شد و الان در حال نوشتن تز هستم.البته خیلی جدی هنوز شروع نکردم. ولی تو همین هفته باید دیگه جدی شروع کنم.

( وای یکی از دوستام قرار بود فردا نینیش به دنیا بیاد ولی الان دردش شروع شده. همین الان فهمیدم. دعا کنین لطفا)

من هنوز هیچی برای این نینی نخریدم. چی بخرم؟؟؟؟ راهنماییم کنین لطفا.

وای دیگه نمیتونم بنویسم. بس که هیجانی شدم. برم دعا کنم براش. ایشالله با یه پست طولانی برمیگردم.