شاید وقتی دیگر

روزانه های خانواده ی ما

شاید وقتی دیگر

روزانه های خانواده ی ما

37

سلام دوستای گلم

خیلی بده که دیگه نمیام بنویسم. آخه انگیزه ای نداشتم. ولی الان یه انگیزه کوچولو دارم.

یه انگیزه کوچولو که ۵ هفته هست که تو دلم لونه کرده. یه نی نی ناز که الان فقط اندازه یه هسته سیبه.

وای اگه بدونین چه هیجانی دارم. راستش ما سه ماه بود که دیگه برنامه ای نداشتیم واسه نی نی دار شدن. که با عقب انداختن پری و سنگین شدن بیش از حد س.ی.ن.ه هام گفتم یه تست بکنم. هیچ وقت اون لحظه ای که علامت Pregnant رو دیدم فراموش نمیکنم. بغض. گریه. خوشحالی. غصه. هزار تا حالت های مختلف داشتم.

واییییی هنوزم باورم نمیشه یه کوپولوی پنج هفته ای تو شکممه. عزیزممممم. مامانی فداش بشه

بچه ها خیلی برام دعا کنین. دعا کنین صبور باشم و بتونم واسه گلم مامان خوب و واسه شوشو هم همسر خوبی باشم.