شاید وقتی دیگر

روزانه های خانواده ی ما

شاید وقتی دیگر

روزانه های خانواده ی ما

6

به نام خدا

از آخرین باری که نوشتم حدود ۳ ماهی میگذره.خیلی دوست دارم منظم اینجا بنویسم تا حالا هم چندتایی وبلاگ داشتم ولی نمیتونم. این بار میخوام شروع کنم و امیدوارم بتونم منظم بنویسم.

اینقدر اتفاقای مهم این مدت افتاده که حد نداره ولی بعضی هاش خیلی بد بوده و اصلا دوست ندارم بهش فکر کنم.ولی بعضی هاش هم خیلی خوب بوده و خاطره انگیز.حدود دو هفته رفتم ایران از هفته دوم عید تا ۲۶ فروردین.الان یه هفته اس که برگشتم.۱ ماه دیگه هم امتحانام شروع میشه و فعلا در حال درس خوندن و پروژه نوشتن هستم . عروسیمون هم به امید خدا افتاد آخرای مرداد.

از صبح که بیدار شدم رو پروژه ام کار کردم و امشب هم مهمون دارم. میخوام شام کوفته درست کنم. تو ایران یه بار درست کردم اینجا اولین باره میترسم خراب کاری کنم.

عاشق آهنگ Desert rose هستم.مخصوصا از وقتی معنی شعری که میخونه رو میفهمم. الان دارم گوشش میدم.....