شاید وقتی دیگر

روزانه های خانواده ی ما

شاید وقتی دیگر

روزانه های خانواده ی ما

20

به نام او....


 

خب بلاخره من بعد از مدت ها میتونم بنویسم. چون این چند وقته تو دانشگاه هستم و خب فونت فارسی هم که ندارم. امروز لب تاپم رو برداشتم با خودم اوردم. الان هم تو آزمایشگاه هستم و دارم کار میکنم.

وایییی که این دور بودن از همسری چقدر برام سخته. واقعا سخت و آزار دهنده است. دلم حسابی براش تنگ میشه. هفته پیش خیلی کار آزمایشگاهم فشرده بود. برای همین حتی ویکند رو م باید کار میکردم. ولی یه جوری جور کردم که یک شنبه صبح برم ل.ن.د.ن و دوشنبه صبح برگردم. ولی متاسفانه سوار قطار اشتباهی شدم بس که گیج بودم و مجبور شدم یه بلیط جدید بخرم و خلاصه ساعت ۱.۳۰ رسیدم ل.ن.د.ن و همسری نازم اومده بود دنبالم. کلی تو ایستگاه بغلم کرد.

واییییییی من عاشق پاییزم.اینجا انقدر خوشگل شدهههههه که حد نداره. همش دوست دارم قدم بزنم و از پاییز خوشگل لذت ببرم. ولی حیف که همسری نیست و منم از صبح زود تا شب تو آزمایشگاهم. ولی صبحا از خونه دوستم تا دانشگاه ۲۰ دقیقه پیاده راهه. تو همین فاصله سعی میکنم حسابی لذت ببرم. صبحا که تو راه میام دانشگاه با ام پی تری پلیر زیارت آل یاسین رو گوش میدم با صدای فرهمند آزاد. واییی میتونم بگم محشره. خیلی بهم روحیه وانرژی میده.

امروز قراره کارم رو زودتر تموم کنم. آخه قراره تمام ویکند رو برم ل.ن.د.ن. هوررااا. امشب هم تو ل.ن.د.ن مهمونی دعوتیم. خونه یکی از دوستام که نی نیش تا یه ماه دیگه میاد. نمیدونم چجوری میتونه ممونی بگیره. من هر دفیه میبینمش دست میزارم رو شکمش تکونهای نینی رو حس میکنم. عاشق این کارم.

دیگه این که همسری دوشنبه میره آم.ریکا اونم کجاش؟؟؟ ها وا یی. برای کنفرانس میره. منم قرار بود برم ولی وقتم برای ویزا گرفتن کم بود. خیلی افسرده ام. ولی در هر صورت نمیتونستم برم چون کار آزمایشگاهم مونده. و تا اون موقع تموم نمیشه. نمیخوام بهش فکر کنم چون خیلی افسرده میشم. دلم برا همسری یهه دنیا تنگ میشه. حالا الان هم از هم دوریما ولی خب بازم میدونم ۱.۳۰ اگه بشینم تو قطار بهش میرسم. ولی ها وا یی تا اینجا ۲۴ سااااعت فاصله داره. خدایا عمر همه دوری ما رو پایان بده.

خب دیگه من برم به آزمایش هام برسم. تو پست بعدی یه چندتا عکس از پاییز اینجا میذارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.